تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حمایت از بیماران چشمی آرپی و آدرس lpsk1348.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 524
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 3076
بازدید کل : 168412
تعداد مطالب : 2020
تعداد نظرات : 4019
تعداد آنلاین : 2
امروز وقتي خيلي ساده و اتفاقي تو كنارم نبودي ، وقتي دستت توي دستم نبود و صدات رو نمي شنيدم، وقتي مجبور شدم بي تو با اون همه ترس و تنهايي از سالن ها عبور كنم ، با خودم فكر كردم ما آدمها چقدر زود اهميت حضور اونهايي كه ساده و بي پيرايه كنارمون قرار مي گيرن رو از ياد مي بريم. چقدر تلخ بود نبودنت.... چقدر تنها بودم بي حضورت ... بين اون همه سرو صدا جاي خالي صداي زمزمه تو چقدر زياد احساس مي شد... بعد از اون دقايق كوتاه اما پر از اضطراب ، وقتي دوباره كنار تو رسيدم ، وقتي دوباره دستت رو توي دستم ، صدات رو توي گوشم و حضورت رو كنار خودم حس كردم از خودم پرسيدم ، اين عادت و وابستگي من خوبه يا بايد به خاطرش نگران باشم ؟ اما حالا بعد از چند ساعت فكر كردن به اون چند دقيقه ، به اين چند سال و همه سالهاي قبل از بودنم با تو ، فكر مي كنم . اين عادت يا وابستگي كه البته من دوست دارم بهش بگم صميميت، لازمه ، خوبه . آخه تو كه يك چيزي جدا و بيرون از من نيستي! تو يك بخشي از واقعيت وجودي من هستي . يك بخشي از همه اون چيزهايي كه منو تعريف مي كنند. كه اگه نبودي من همون عذراي قبل از تو بودم كه خودت خوب مي دوني لااقل باب دل من نبود . تو اون پلي بودي كه منو از دره محدوديت و انزوا گذر داد رسوند اول جاده تلاش. از اين گذشته من به تو وابسته هستم نه به اون معني كه بي تو نتونم ، برعكس همين هميشه تلاش كردن (حتي در تنهايي ) رو هم از تو ياد گرفتم اما مسئله اينجاست كه من مطمئنم با تو مي تونم قدرتمند تر، آرام تر و راحت تر باشم، من بي تو از اون سالنها گذشتم اما به قول شاعر: " بي تو مهتاب به چه حالي من از ان كوچه گذشتم...." آره ديگه ، خلاصه كه همسفرم ، همقدمم ، رفيق سفيد پوش امروز اون چند لحظه غيبتت منوتا كجا ها كه نبرد؟ نمي دونم كسي مي تونه احساس منو بفهمه يا نه ؟ شايدم باشن يا شايدم بعضيها بهم بخندن اما مهم اينه كه تو مي دوني چي مي گم تو مي دوني كه براي من تو يك چوب سفيد و بلند نيستي كه بي هدف اين ور و اون ور مي خورد، براي من توي يك نماد ، نشونه ، وسيله يا هر چيزي شبيه اينها نيستي مي دوني كه براي من تو دوست سپيد جامه اي هستي كه بيش تر از هر كس ديگه اي توي اين دنيا كنار من بوده. هرچند كه شايد تنها چند سال از آشناييمون ميگذره گرچه هنوزم خيلي ها نمي تونن ما رو كنار هم ببينن(كه البته به بعضيهاشون حق مي دم) ، يا خيلي ها منو به كنار گذاشتن باقي مونده نور چشمام و باختن خودم متحم مي كنند،اما من كنار تو از شادي و غرور سرشار مي شم ، برخلاف خيلي از اونها از بودن كنارتو خجالت نمي كشم و هم قدم بودن با تو رو براي خودم افتخار مي دونم نه عزيزم ، نگران نباش ، من اونها رو سرزنش نمي كنم. مي دونم كه درك اون چيزي كه من و تو احساس مي كنيم، براي اونهايي كه عادت كردند همه چيز حاضر و آماده جلوي چشمشون باشه، سحته البته نه براي همشون ، توي همين چند سال همراهي هر دومون آدمهايي رو ديديم كه چه زيبا ما رو مي فهمن هر چند تعدادشون از اون چه ما انتظار داشتيم كمتر بود اما هميشه مايه اميد بودند و من و تو باور داريم ادامه اين راه حتما باعث بيشتر شدن تعداد اين آدمها مي شه.... واي كه امشب چقدر حرف زدم ، البته خوب من اگر كم حرف بزنم بايد تعجب كني به هر حال رفيق ، همسفر ، صميمي يادت باشه كه ديگه تنهام نذاري. تا بعد.... -
نظرات شما عزیزان: